نگاشته شده توسط: عقیده و جهاد | آوریل 8, 2010

پاکستان طعمه استراتیژی جدید اوباما

پاکستان طعمه استراتیژی جدید اوباما

به قلم:موفق افغان

آمریکا بعد از گذشت بیشتر از یک دهه سیاست ناکام خارجی  وخواب وخیال پالیسی واحد جهانی در تلاش آن بر آمده است تا در روشنی تجربه‌های تلخ این دهه جایگاه واولویت ضایع شده خودرا در جهان اعاده کند.

قابل ذکر است که اکنون امریکا خواهان پیاده ساختن سیاست‌های جدید با در نظر داشت طبیعت منطقه مورد نظر وتوانمندی قوت مخالف خویش درانجا میباشد.

اگر نظری بر اوضاع کشور های که طور مستقیم ویا غیر مستقیم مورد اشغال امریکا قرار گرفته اند انداخته شود به نظر میرسد که پافشاری امریکا در عراق بر گروههای بوده است که ریشه‌های جدایی طلبی داشته اند. از سوی دیگر سرود دموکراسی در شرق میانه رو به خاموشی است وبه همین ملحوظ امریکا از غلامان خود در کشورهای اسلامی همچو گذشته‌ها مطالبه به اصطلاح اصلاحات جهت رسیدن به هدف دموکرات را نمیکند، مزید بر این امریکا نسبت به گذشته‌ها ضرورت مبرم وبیشتر نزدیکی با ایران وسوریه را به مرور زمان وایام احساس میکند.

اما در افغانستان امریکا تلاش های پیهم مینماید تا حرکت طالبان را از میان بپاشد ودر آن انشقاقات واختلافات ایجاد کند چنانچه در صومال حرکت اسلامی را با دست کشیدن بر سر شیخ شریف در هم پاشید. درگیری شاخه‌های این حرکت در خیابان‌های مقدیشو دلیل این دعوا است. مگر در افغانستان این امید امریکا با صدمه‌یی خیلی‌ها شدید مواجه شد وبر عکس مقاومت اسلامی طالبان روز به روز شدت گرفت.

حالات کنونی افغانستان وپیروزی‌های مسلسل طالبان، امریکا را در حالت واژگونی مبتلا ساخته است، زیرا از یکسو امریکا و متحدانش در تنگنای ضربات پیهم طالبان قرار گرفته واز سوی دیگر به دنبال هفت سال جنگ علیه تروریزم «اسلام» امریکا توانسته است تنها دست آوردهای ناچیز واندکی داشته است که ذیلا بیان میگردد:

1-     تشکیل حکومت مزدور، فاسد وناکام کرزی در کابل که حتی توانایی کنترول وتأمین امنیت در وزارت های خود را ندارد وانفجارات اخیر در داخل وزارت خانه‌ها وسرقت بانک ملی در داخل وزارت داخله بهترین شاهد این مدعی است،

2-     تغییر افغانستان به بزرگترین صادر کننده خاشخاش (مواد مخدر) در جهان،

3-     قتل بی‌شمار اطفال، زنان، مو سفیدان ومردم عامه افغانستان،

4-     ترویج فحشاء، بی بندوباری اخلاقی ودر هم شکستن پیوندهای خانوادگی،

5-     وبالاخره اعلان ناتوانی وعجز از مقاومت علیه حرکت طالبان که هم اکنون در بیشتر نقاط کشور در حالت رشد بوده ویا کنترول آن را بدست دارد.

بعد از ناکامی‌های مسلسل وناامیدی‌های لا ینحل که امریکا در افغانستان به آن مواجه شده است، این کشور مجبور شد تا قدمی فراتر گذاشته وپاکستان یکی از متحدین خود در جنگ علیه اسلام را تحت فشار جدی قرار دهد.

پاکستان درین اواخر شاهد تغییرات چشمگیر وغیر قابل پیشبینی شد؛ تغییرات سیاسی که شامل رجوع رهبران تبعید شده، قتل بی نظیر بوتو، انتخابات جدید وشکست فاحش مشرف وحزبش وبالاخره تخلی اجباری وی از حکم وظاهر شدن زرداری در رأس این کشور میباشد، اما تغییر قابل ملاحظه‌یی که دامنگیر امریکا شده وخواب را از چشمانش ربوده است انتشار سریع حرکتهای اسلامی مسلح در سرحدات طویل وصعب العبور این کشور با افغانستان بوده است. موجودیت طالبان در پاکستان وقوت گیری پیهم آنان هیلری کلنتن وزیر خارجه امریکا را مجبور ساخت تا کاسه صبرش لبریز شده واعتراف کند که «آنچه ما را در خود پیچیده است بسیار مشکل‌تر از آنست که در گذشته‌ها رخ داده است، دسترسی طالبان به قلب پاکستان واسلحه کیمیاوی این کشور قریب الوقوع به نظر میرسد، واین امری دور از حقیقت نیست».

این اظهارات هیلری کلنتن با بیانات فرمانده مرکزی امریکا جنرال دیفید مبنی بر اینکه پاکستان فعلا تحت تهدید مستقیم قوه طالبان قرار دارد ویک خطر جدی وموجود در منطقه میباشد در یک وقت بر روی صفحه مطبوعات ظاهر میگردد.

این در حالیست که چندی قبل طالبان پاکستان با حکومت، مسلحانه درگیر شدند ودر نتیجه حکومت پاکستان مجبور به معاهده صلح در وادی سوات گردید وپس از گذشت ایامی به اثر پافشاری امریکا وکشورهای اروپایی ومطبوعات جهانی حکومت پاکستان یکبار دیگر به دام آنها افتاده وبه توطئه علیه این معاهده آغاز کرد وبا راه اندازی فلمی که تا بحال اصلیت آن مورد تأیید قرار نگرفته است نشان داد که طالبان زنی را در محضر عام مورد ضرب قرار میدهند وادعا کرد که این امر قابل تحمل نمیباشد. همان بود که عساکر پاکستانی مجهز با طیارات جنگی، هیلی‌کاپترها، توپخانه‌ها واسلحه‌های مدرن امریکایی دوباره داخل وادی سوات وملاکند ایجنسی شده وجنگ شدیدی را در آنجا آغاز کردند که منجر به شهادت صدها تن از افراد بیگناه اعم از اطفال، زن وپیر مرد، از بین رفتن خانه، کاشانه ومزارع وهجرت بیشتر از یک ونیم ملیون از اهالی این مناطق شد.

با در نظر داشت آنچه گذشت، وضعیت در این دو کشور همسایه (افغانستان و پاکستان) تهدیدی برای مصالح امریکا ودر نتیجه چالش بزرگی برای اداره اوباما میباشد. بعد از گذشت هفت سال از واقعهء یازده سپتامبر واشغال افغانستان اینک کشمکش جاری میان حکمرانان افغان وپاکستان ودر رأس آنان امریکا به این نتیجه به پایان رسید که مناطق سرحدی این دو کشور مراکز پر امن طالبان والقاعده بوده وبه هر نحوی که باشد باید از بین برده شود وهمین بود که اوباما کرزی وزرداری را به واشنگتن خواسته وهر دو را به این اصل متفق ساخت که مشکل اساسی در سرحدات میباشد. علاوه بر این، اوباما ضمن این دیدار، عساکر پاکستان را متقاعد ساخت که عملیات وسیعی را درین مناطق که مصالح امریکایی را در خطر جدی قرار داده است آغاز نمایند وتا به از بین بردن ریشه‌های طالبان در منطقه این عملیات باید ادامه یابد.

امریکا جهت موفقیت این پروسهء جدید فرمانده ارتش خود در افغانستان را با جنرال استانلی که به گمان آنان تجربه خاص در جنگهای چریکی واز بین بردن حرکت‌های آزادیخواه دارد تبدیل کرد، وهمین سبب بوده است که اختیار اوباما بر ریچارد هولبرک که مغز مفکر پارچه کردن یوگوسلاویا میباشد منحیث نماینده خاص امریکا در منطقه واقع شده است.

لازم به یاد آوری است که امریکا کشوری است که برای بدست آوردن منافع خود استعمال هر نوع حربه ووسیله را مشروع میداند. در افغانستان بخاطر از بین بردن طالبان جنگهای شدیدی را با استعمال اسلحه‌یی خیلی‌ها مدرن وقوی آغاز کرد، چون پی برد که قلع وقمع این حرکت مردمی به این شکل ممکن نیست تلاش کرد تا این حرکت را از میان متلاشی کرده وآنرا به پارچه‌های کوچک تبدیل نماید، چون این استراتیژی نیز به مایوسی کشید خواست که محبت وجایگاهی را که طالبان در دل‌های مردم دارند ریشه کن سازد وهمان بود که مردم عام را در خانه‌ها، محافل عروسی، جشن‌ها ومیله‌های شان مورد هدف قرار داد. هدف از این پالیسی فشار آوردن بر مردم بود تا طالبان را از میان خود خارج سازند مگر این پالیسی نیز مانند تجربه‌های گذشته آن نافرجام باقی ماند وبر خلاف آنچه توقع میرفت طالبان بعد از این حملات وحشیانهء امریکا جایگاه خاصی را در قلب مردم پیدا کردند.

اوباما بعد از مواجه شدن با ناکامی‌های پیهم خواست تا کشورهای ذیدخل را وادار سازد که آنها نیز احساس مسئولیت کنند وضمنا آنها را هوشدار داد که بعد از این سلسله ناکامی‌ها وناامیدی‌ها موجودیت امریکا در منطقه بجز تکلیف مادی ومعنوی منفعتی به بار نمی آورد لهذا در صورت لزوم امریکا منطقه را ترک خواهد گفت. واین حقیقت را مسئول استخبارات سابق در امریکا نیز تأیید کرده میگوید که امریکا تنها با خروج از افغانستان میتواند از این دشواری‌ها سالم بدر آید.

اما امریکا میداند که خروج قوت‌های امریکایی از افغانستان باعث تسلط کامل طالبان بر پاکستان که کشور مسلح با اسلحه کیمیاوی میباشد میشود که این مسئله یک مشکل فزاینده‌یی برای آینده امریکا خواهد بود وهمین است که امریکا اکنون عساکر پاکستانی را با آن اسلحه‌یی مجهز ساخته است که پاکستان از سالهای متمادی خواهان آن بود ودر بدل این تجهیزات امریکا میخواهد آنانی را که مطالبه تنفیذ شریعت اسلامی را در منطقه دارند بطور کلی توسط عساکر پاکستانی سرکوب نماید.

در عین وقت امریکا چشمان خودرا بر عساکر پاکستانی دوخته است تا ببیند که آیا آنان میتوانند چنانچه توقع میرود در این نبرد به نیابت امریکا برزمند یا نه؟ مزید بر آن امریکا آنها را با وسایل گوناگون دیگر همچو حملات طیاره‌های بی‌پیلوت، عملیات ترور اسلام طلبان وآزادیخواهان ویا اسارت آنان کمک میکند.

ازدیاد عساکر امریکایی در منطقه یکی از پایه‌های این استراتیژی جدید میباشد غافل از آنکه این هم حربه‌یی ناکامی بوده  که اتحاد شوروی سابق طعم تلخ آنرا سالها قبل چشیده است.

سوالی که درینجا خود را مطرح میکند اینست که آیا عساکر پاکستانی برای همیشه در گرو (رهن) مصالح امریکایی در منطقه باقی خواهند ماند؟ وآیا سیر جاری عساکر پاکستانی نهایت دارد؟ وآیا عساکر پاکستانی میتوانند آنچه را که عساکر امریکایی ومتحدانش از بدست آوردن آن عاجز ماندند بدست بیاورند؟ ویا اینکه این سیر باعث مشغول شدن عساکر پاکستانی در جنگهای داخلی وتعقدات داخلی مشکل‌تری خواهد شد که باعث تقویت حرکتهای جدایی طلب وبالاخره سبب پارچه شدن این کشور که خواب دیرینه امریکا است خواهد شد؟

از وضعیت کنونی این دو کشور همسایه بویژه در خطر افتادن جدی منافع امریکا وضعف قوت های اشغالی خیلی بعید به نظر میرسد که استراتیژی جدید امریکا راهی بسوی کامیابی بپیماید، زیرا از یکسو چنانچه گذشت طالبان در صدد کنترول بیشتر مناطق افغانستان بخصوص مناطق مرکزی بوده واکنون در حالت کوبیدن دروازه‌های کابل هستند واز سوی دیگر مخالفت با امریکا در هر دو سوی مرز چنان اوج گرفته است که برای عساکر پاکستانی ناممکن است که بدون پشتوانهء مردمی برای مدت طولانی درانجا بجنگد ویا در مقابل جنگهای چریکی که اینک در راستای آغاز شدن است مستحکم بماند. چنانچه دوماه قبل حین معاهده سوات، سخنگوی ارتش پاکستان جنرال اطهر عباس در گفتگو با رسانه‌ها اعتراف کرد که خیلی‌ها مشکل بود در جایی بجنگیم که درانجا پشتوانه مردمی نداریم.

منبع:سایت عقیده اهل سنت و جماعت


پاسخ

  1. السلام علیکم
    اگر توانستید برادر عزیز اطلاع رسانی کنید
    در پناه الله

    لشکر مالکی اعلام موجودیت می کند

    سلام و درود محضر حماسه ساز تاریخ بلوچستان امیرنا و قائدنا عبدالمالک بلوچ(فک الله قیده) که لحظه ای از زندگی اش در سکون و آرامش نگذشت و از عنفوان نوجوانی تا اوج جوانی زندگی سرشار از رنج و غم و سختی و مشکل را به جان خرید تا ملتی را بیدار نموده و بالاخره رهائی دهد اما تقدیر برای وی دستگیری و ابتلا و آزمایش بزرگتری پیش بینی کرده بود که مردان بزرگ تاریخ زندگی این چنانی داشته اند.

    او در تاریخی کوتاه و مختصر قله های عظمت و تعالی را پیموده و در قلب ملیونها انسان جای گرفت و نامش بر بلندای تاریخ پر عظمت بلوچستان ثبت گردید و تا ابد نامش خواهد تابید و تاریکی ها را مبدل به نور خواهد کرد.

    او هیولای مغرور و مست رژیمی سرتا پا دروغ و نیرنگ و منافق صفت را در هم شکست و زبونی و ذلت و خواری و ضعف و ناتوان و عجز و بیچارگی رژیم را با تنفیذ عملیات های متهورانه و بی باکانه به نمایش گذاشت.

    او راهی را که همه سخت می پنداشتند را سهل نمود و پرده از چشمان جوانان برداشت و ثابت نمود که مقاومت و مبارزه بسیار سهل و آسان است و چند جوان می توانند یک رژیم را از پای در آورند.

    او به ما درس همت و اراه ، غیرت و شجاعت، ایمان و حماسه داد و ترس و رعب و وحشت را از دلهای مردمان مظلوم دیار مظلوم زدود و تصویری آسان و سهل از مقاومت ترسیم نمود و ما همه به احترام او از جای بر می خیزیم و به او ادای احترام می کنیم و او را می ستائیم و برای دفاع از این ابر قهرمان سرزمین قهرمانان لشکر مالکی را تشکیل داده و از همه جوانان می خواهیم که به این لشکر بپیوندند و حقی را که رهبر عظیم ما بر ما دارند را ادا کنیم.

    ما به جانشین رهبر بلوچستان احترام می گذاریم اما به ایشان اعلام می کنیم که ما فدائیان امیر عبدالمالک هستیم و با اجازه ایشان می خواهیم عملیاتهای خود را علیه متجاوزان آغاز کنیم و همه جنایتکاران را به درک واصل کنیم.

    به رژیم هشدار می دهیم که هر چه زودتر امیر عبدالمالک را آزاد کند و اگر در این امیر تاخیری صورت گیرد ما آتشی برخواهیم افروخت که متجاوزان و بیگانگان در آن بسوزند.

    لشکر مالکی به رژیم توصیه می کند که بهتر است و به نفع رژیم است که رهبر بلوچستان را آزاد نموده و اگر به این توصیه عمل نشود راهکار ما قتل و کشتار بیگانگان ساکن در بلوچستان است و به بیگانگان در هیچ حال رحم نمی شود و سربازان عبدالمالک فقط اگر در خانه های متجاوزان و بیگانگان بمب دستی بیندازند هیچ بیگانه ای در دیار فدائیان عبدالمالک نخواهد ماند.

    لشکر مالکی به زابلیها هشدار می دهد که بهتر است برای آزادی رهبر بلوچستان به خیابانها بریزند و از رژیم بخواهند رهبر بلوچستان را آزاد کند و اگر چنین نکنند به زابلیها رحم نمی شود و زابل با زابلی ها سوزانده خواهد شد ، هر چه تاکنون کشته داده اند به جای خود اصل ماجرا از این به بعد آغاز می گردد.

    زابلیها به خیال هم نیاورند که دستگیری رهبربلوچستان به نفعشان تمام می شود ، هرگز چنین نیست و دستگیری رهبر چنان آتشی در دلهای مردم پدید آورده که این آتش با سوزاندن زابلیها از خروش خواهد افتاد به همین جهت به نفع زابلیهاست همانگونه که جشن و پایکوبی کردند به خیابانها بریزند و خواهان آزادی رهبر بلوچستان شوند و آنگاه شاید رهبر بلوچستان برای زابلیها شفاعت کنند و بخشیده شوند.

    رژیم نیک می داند که بلوچستان بشکه ای از باروت است و با یک چاشنی منفجر می شود و ما این چاشنی را منفجر خواهیم کرد لذا به نفع رژیم است که رهبر بلوچستان را آزاد کند تا شخص رهبر جلوی این آتش را بگیرد و کسی دیگر را یارای ایستادگی در برابر این آتش خروشان نیست.

    حیات و زندگی زابلیها و بیگانگان در دست رهبر بلوچستان امیر عبدالمالک است و اگر ایشان آزاد نشوند مرگی شعله بار زابلیها را در خود فروخواهد برد و این تنها هشدار نیست و رژیم به خوبی شعله های آتش را درک می کند.

    بلوچستان با یک چاشنی منفجر می شود و این انفجار ریشه زابلیها را از بیخ خواهد کند همانگونه که عملیات فاروق اعظم در بتکده زاهدان شهر را از کنترل رژیم خارج کرد و الان هم یک انفجار کوچک و یک نفری چنین تاثیری دارد و بلوچستان را از کنترل نظام خارج می نماید.

    زابلیها اگر می خواهند فرزندانشان سالم به خانه برگردند و زنانشان می خواهند شوهرانشان به خانه برگردند باید به خیابانها بریزند و خواهان آزادی رهبر بلوچستان شود و این توصیه لشکر به سران و سرداران و بزرگان زابلی است که این به نفع آنهاست و در غیر این صورت رحمی در کار نیست و لشکر مالکی حکم کشتن همه را صادر می نماید.

    لشکر فدائی امیر عبدالمالک(لشکر مالکی)


بیان دیدگاه

دسته‌بندی